همین روزا تولدشه.تولدت مبارک.....
این وبلاگ دیگه بروز نمیشه دیگه انگیزه ای برا ادامه ندارم اگه دوست داشتین پیدام کنین توی فیس بوکم هستم ادرسش سمت راست و بالای صفحه است
فیس بوک من
.................
یادمان باشد : وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم !
در برابرش مسئولیم ...
در برابر اشکهایش ؛
شکستن غرورش ،
لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش ....
واگر یادمان برود !
در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد ،
واین بار ما خود فراموش خواهیم شد ...
...................
مثل باران خاطراتت ماندنیست
لحن پر مهر صدایت خواندنیست
گرچه ما اندک زمانی در کنارت بوده ایم
تا ابد مهر و وفایت ماندنیست .
...................................
خدا حافظ کسانی که گاهی بهم سر میزنید انجا
درد یعنی
عاشقانه هایی که مینویسی
همه را به یاد عشقشان بیندازد
و تو همچنان بنویسی بدون اینکه
عشق کسی باشی یا حتی در یاد کسی..
..........................................................................
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم
هرجا که دلت می خواهد برو ...
فقط آرزو می کنم
...
وفتی دوباره هوای من به سرت زد.
آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت باز هم آرام نگیری
..........................................................................
چقدر سخته اون لحظه ای که صدای اس ام اس گوشیت میاد و فقط به امید یه نفر نگاه میکنی .... اما میبنی اون یه نفر نیست باز هم سکوت و یه بغض دردناک ...
.......................................................................
s.a
نیستی اینجا ولی یاد تو اینجاست... نفست در فضای این شهر پیچیده... آری فاصله کهکشانی هنوزم بین ما حکمفرماست میدانم... میدانم دستهای سردم هیچ وقت به دستان پر مهرت نمیرسن...
شاید ببینمت دگربار در دنیایی ماورای این گیتی... خوابت را دیده ام... بارها به تکرار... چه باشکوه است با یاد تو زندگی کردن... نفس کشیدن..
رفتی بی من کیمیاترین معبودم... محبوبم... سفرت بی خطر همسفر من... مهم بودنت بود حتی در این نیستان...
ندانسته رفتی... میدانم... شاید هم بد نباشد بدانی که بر روی قلبم حک کردم که عشق یک عاشق با ندیدن کم نمیشود...
شاید هم باورت شد که تو آسمونی هستی و من یک زمینی اسیر و بی کس...
بغض گلویم را می فشارد. با سرفه های پی در پی خواستم بغض نبودنت را از قلبی که عاشقش کردی بیرون کنم... ولی نشد...
نشد دیوونه... فردا... طلوع فردا... مگر فردا چه می شود... نمیدانم... راستی خواستم بدانی این دم آخر هنوزم چشم به راهی که بی من رفتی می دوزم...
و می سوزم بی گلایه... با همه ناملایمات به یاد مهربانی هایت چه زیباست قطره اشکی را نثار تو کنم... دوستت دارم برای تمام لحظاتی که بودی و بودنت را نفهمیدم... حجم تنهاییم خیلی حجیم شده... دارم خفه میشم
..................................................................................................
گلایه هایم از تو پایانی ندارد... در این دادگاه باید جواب پس بدهی!چرا رفتی؟ مگر قلب من را ندیدی که برای یک لحظه با تو بودن پرپر می زد... حسم نکردی آن گونه که من تو را در جان و دیده جای دادم... بر احساس قلبم قساوت به خرج دادی... آتش هیجان درونم را روی به خاموشی بردی... ندانسته یا دانسته غوغا برپا کردی... کور شدم از تجسم آخرین نگاهت در این مرداب تنهایی که با سردی دستان و یخی قلبت تکمیلش کردی. خوب میدانم دیگر من را نمی خواهی. خوب نخواه! منی را که پس می زنی در پس روزهای بی تو بودن ساقط شد از احساس دوست داشتن دوباره ات. تقدیرم را باور میکنم که بی تو رقم می خورد. برو به آرزوهایت برس. من کم آوردم قبول دارم. مطمئنم تو هم بدون من کم میاری... پس اگر خواستی جاه طلبی کنی و دگرباره برگردی برای فراموش شدنم دلیل قانع کننده ای بیار. که فکر نکنم دلیلی هم باشد. اگر هم بود دیگر دیر است
....................................................................
s.a
اهنگی که خودم خیلی دوست دارم.. شاید کمتر شنیده باشین این اهنگو ...یه اهنگ پاییزی که با حال هوای این روزامون کمی سازگاره
لینک دانلود : اینجا
.............................................................
بگـــذار آغوشم بـــرای همیشه یخ بـــزند . نمی خواهم کـــسی شـــال گردن اضافی اش را دور گـــردن احســـاسم بیاندازد
.........................................................................
s.a
چرا نگاه می کنی؟
تنها ندیده ای؟
به من نخند....
من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم
.......................................................................
چقدر بده تو هق هق گریه هات نفس کم بیاری و عشقت به یکی دیگه بگه "نفس"
...............................................
......................................................................
s.a
خاطرات ادمی مثل یه تیغ کند میمونه میکشی روی رگت ..نمیبره تا دلت بخواد زخمیت میکنه
...............................................................................
گاهی اوقات مجبورید بپذیرید
که برخی آدمها فقط می تواننددر قلبتان باقی بمانند ،
و نه در زندگیتان!!!
.............................................................
روحم را در ترنم باران عشقت
شستشو دادم....
نمی دانستم نم دلبریت...
تا ابد...
بر اقلیم قلبم سنگینی خواهد نمود...
.....................................................
وقتی تمام راه را آمدم,
وقتی تا تو هیچ نمانده بود,
چقدر دیر یادش آمد خدا ......
کــه مــا قسمت هم نبودیم.....!
به سلامتی اوونی که وقتی کم میاره قسمت هم نبودیم رو بهونه نمی کنه
............................................................
s.a
.............................................................................................
در زندگی یک وقتهایی پیش مییاد ؛
که حس میکنی باید سرت را بگذاری زمین و بمیری
اما نمیمیری و فقط آه میکشی !
برای دردهایی که نمی توان به کسی گفت ،
که این خیلی بدتر از مردن است ... !!!
..................................
s.a
................................................................
............................................................................
s.a
گاهی وقتا توی رابطه ها
نیازی نیست طرفت بهت بگه :
برو !
همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره
همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی
... ... همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه
...
همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه
و همین که حضور دیگران توی زندگیش
پر رنگ تر از بودن تو باشه
هزار بار سنگین تر از
کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه
پس برو
قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی ...
................................................................
یادت باشد دلت که شکست
سرت را بگیری بالا.
تلافی نکن . فریاد نزن . شرمگین نباش .
حواست باشد ؛
دل شکسته ، گوشههایش تیز است.
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین ،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود
..............................................................
s.a
سکوتــــ میکنم ؛
بگذارحرفهای دلم آنقدر یکدیگر را بزنند تا بمیرند
............................................................................................................................
همیشه واسه گلی خاکـــ گلـدون بـاش
کـه اگـه بـه آسمونـم رسیـد،
یـادش بـاشه ریشـش کجـاستـــ .......
..................................................
گـریـه ام میـگیـرد ....
وقتی میبینم ؛
او کـه هـمـه دنـیای مـن بـود !
مـنتـــ دیگـری را میـکـشد ...!!!
...................................................
مـاهیگیر دلـش سـوختـــ !
اینـبار مـاهى بـود کـه از تـنهایـى قـلابـــ
را رهـا نـمیکـرد ...!
,
.........................................
s.a