-
دلنوشته ها شماره 11
دوشنبه 3 مهرماه سال 1391 09:36
همین روزا تولدشه.تولدت مبارک..... این وبلاگ دیگه بروز نمیشه دیگه انگیزه ای برا ادامه ندارم اگه دوست داشتین پیدام کنین توی فیس بوکم هستم ادرسش سمت راست و بالای صفحه است فیس بوک من ................. یادمان باشد : وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم ! در برابرش مسئولیم ... در برابر اشکهایش ؛ شکستن غرورش ، لحظه های شکستنش...
-
دلنوشته ها شماره 10
دوشنبه 3 مهرماه سال 1391 02:00
حالـــا حرفـــهایمان بمــــاند برای بعد دلخوری هـــــــایـمــــان دلـــــــتنگی هـــــــایـمــــان و تمـــــــام اشکـــــــهای مـن با او چـــــــگونـــــــه میگـــــــذرد کــه با مـن نمی گذشت . . . ؟ - این روزها صدای ثانیه ثانیه فراموش شدنم را می شنوم ! …...
-
دلنوشته ها شماره 9
یکشنبه 2 مهرماه سال 1391 22:59
درد یعنی عاشقانه هایی که مینویسی همه را به یاد عشقشان بیندازد و تو همچنان بنویسی بدون اینکه عشق کسی باشی یا حتی در یاد کسی.. .......................................................................... دیگر هوای برگرداندنت را ندارم هرجا که دلت می خواهد برو ... فقط آرزو می کنم ... وفتی دوباره هوای من به سرت زد. آنقدر...
-
دلنوشته های شماره 8
شنبه 1 مهرماه سال 1391 18:06
نیستی اینجا ولی یاد تو اینجاست... نفست در فضای این شهر پیچیده... آری فاصله کهکشانی هنوزم بین ما حکمفرماست میدانم... میدانم دستهای سردم هیچ وقت به دستان پر مهرت نمیرسن... شاید ببینمت دگربار در دنیایی ماورای این گیتی... خوابت را دیده ام... بارها به تکرار... چه باشکوه است با یاد تو زندگی کردن... نفس کشیدن.. رفتی بی من...
-
دلنوشته ها شماره 7
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 22:51
اهنگی که خودم خیلی دوست دارم.. شاید کمتر شنیده باشین این اهنگو ...یه اهنگ پاییزی که با حال هوای این روزامون کمی سازگاره لینک دانلود : اینجا ............................................................. بگـــذار آغوشم بـــرای همیشه یخ بـــزند . نمی خواهم کـــسی شـــال گردن اضافی اش را دور گـــردن احســـاسم بیاندازد...
-
دلنوشته ها شماره 6
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 10:15
چرا نگاه می کنی؟ تنها ندیده ای؟ به من نخند.... من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم ....................................................................... چقدر بده تو هق هق گریه هات نفس کم بیاری و عشقت به یکی دیگه بگه "نفس" ............................................... آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که...
-
دلنوشته ها شماره ۵
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1391 13:40
خاطرات ادمی مثل یه تیغ کند میمونه میکشی روی رگت ..نمیبره تا دلت بخواد زخمیت میکنه ............................................................................... گاهی اوقات مجبورید بپذیرید که برخی آدمها فقط می تواننددر قلبتان باقی بمانند ، و نه در زندگیتان!!!...
-
دلنوشته ها شماره ۴
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1391 00:06
............................................................................................. در زندگی یک وقتهایی پیش مییاد ؛ که حس میکنی باید سرت را بگذاری زمین و بمیری اما نمیمیری و فقط آه میکشی ! برای دردهایی که نمی توان به کسی گفت ، که این خیلی بدتر از مردن است ... !!! .................................. s.a
-
دلنوشته ها شماره 3
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 13:40
................................................................ ............................................................................ s.a
-
دلنوشته های شماره ۲
شنبه 25 شهریورماه سال 1391 20:28
گاهی وقتا توی رابطه ها نیازی نیست طرفت بهت بگه : برو ! همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی ... ... همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه ... همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه و همین که حضور دیگران توی زندگیش پر رنگ تر از بودن تو باشه هزار بار سنگین تر از کلمه ی برو...
-
دلنوشته ها شماره ۱
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 14:40
سکوتــــ میکنم ؛ بگذارحرفهای دلم آنقدر یکدیگر را بزنند تا بمیرند ............................................................................................................................ همیشه واسه گلی خاکـــ گلـدون بـاش کـه اگـه بـه آسمونـم رسیـد، یـادش بـاشه ریشـش کجـاستـــ ..........